.

زمان زیادی گذشت تا بالاخره برسم به اینکه تقریبا آروم بگیرم و متوجه بشم زندگی یک نمودار کاملا رو به بالا نیست و حق دارم اشتباه کنم، حق دارم حماقت کنم و چند مرحله عقب بیفتم، حق دارم بعضی از فرصت‌ها رو از دست بدم، حق دارم توی بازه‌هایی بعضی مسئولیت‌ها رو نپذیرم و همچنان تمام خودم رو زیر سوال نبرم، حتی اگه از بیرون آدمی به نظر برسم که زندگی رو جدی نمی‌گیره، چون واقعیت همینه و گاهی‌اوقات نمی‌خوام زندگی رو جدی بگیرم. می‌خوام مثل مدتی که از تعطیلات گذشت، فیلم ببینم، با دوست‌هام شام بخورم و یا توی تنهایی و سکوت اتاق آبی‌ غرق بشم در حالی که می‌دونم زیاد پیش نمیاد که این همه وقت و تنهایی داشته باشم و اهمیتی به نان‌استاپ پروداکتیو بودن ندم.

و خب سخت و دردناکه اما توی این پروسه باید بعضی از آدم‌های سخت‌گیر زندگی‌ام رو، که کلکسیونی ازشون رو دارم، کم‌کم حذف کنم و یا ازشون فاصله بگیرم؛ چون نمی‌خوام تلاشی که کردم هدر بره. سال‌ها زندگی کردن با صدایی که مدام سرزنشت می‌کنه و می‌خواد از تک‌تک کارهات ایراد بگیره و درکی از انسان بودن نداره آسون نبود و نمی‌خوام ذره‌ذره‌ بهتر شدنم هدر بره. 

(.P.S. (Taking care of yourself is productive

About me
من این‌جا سکوتم رو می‌نویسم.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان