.

یک سری اتفاق‌ از پاییز افتاد که الان وقتی بهشون فکر می‌کنم، از ته دلم به خاطرشون خوشحالم. نه اینکه الزاما چیزهای خوشحال‌کننده و قشنگی بوده باشند؛ فقط تونستند تا حد خوبی زندگی‌ام رو وارد یک مرحله‌ی متفاوت کنند. قبل از پاییز داشتم به معنای واقعی کلمه توی اضطراب غرق می‌شدم. نه چشم‌انداز درست و حسابی‌ای از آینده داشتم، نه برنامه‌ی خوبی برای بهتر شدن. چند ماه کاملا رها زندگی کردن به اضافه‌‌ی چندتا تغییر مختلف که با هم پیش بردم، ذهنم رو آزاد کرد. اضطرابم خیلی کمتر شد و تازه متوجه شدم تمام مدت داشتم دنیا رو از پشت یک عینک پر از لکه می‌دیدم. 

فکر می‌کنم یکی از بهترین قسمت‌ها این بود که بالاخره تونستم خودم رو بروز بدم. خیلی از فکرهامو به زبون آوردم و از نگاه‌های متعجب فرار نکردم. آدم‌ها رو توی جایگاهی گذاشتم که واقعا بهش تعلق داشتند، نه جایگاه‌های اشتباهی که من می‌خواستم بهشون بدم. خیلی وقت تلف کردم؛ ولی خوشحالم که قسمت‌های بی‌فایده درس و دانشگاه رو کاملا گذاشتم کنار و به عواقبی که ممکن بود داشته باشه چندان اهمیتی ندادم. یک سری کارها رو که تنهایی انجام نمی‌دادم تنهایی انجام دادم و مثل گذشته با اتفاق‌های بد همراه نشد که هیچ، خیلی خوب و بی‌دردسر پیش رفت. بالاخره متوجه شدم که نگاهم نسبت به رابطه‌ها چقدر نگاه یک Hesitater بوده نه نگاه درست! کمی پشیمون شدم برای چیزهایی بیشتری که می‌تونستم از تجربه کردن یاد بگیرم اما نه اینکه بخوام براشون غصه بخورم، I'm in my early 20s. 

وقت خالی زندگی اینور رو دوست داشتم و استقلال زندگی اونور، حالا با تعطیل شدن کلاس‌ها، تنها کاری که باید انجام بدم کارآموزی رفتن و درس خوندن برای آسکی آخر ماهه. یعنی تقریبا(خیلی تقریبا) داشتن وقت آزاد و استقلال با هم. اول طبق معمول هیجان‌زده شده بودم که چه کارهایی رو می‌تونم این مدت پیش ببرم اما بعد مغزم رو آروم کردم که هیجان‌زده نشو. نتیجه‌ی این حالت میشه اضطراب زیاد از ترس از دست دادن وقت. توقع بیش از حد از خودت که ممکنه ختم بشه به هیچ کاری نکردن چون نمی‌تونی همه‌ی کارها رو با هم انجام بدی. باید یک سری اولویت‌بندی توی ذهنم بسازم و یک سری کارها رو بفرستم برای بهار یا تابستون یا شاید هیچ وقت یا حتی چند سال بعد. یک مجموعه‌ی کوچک و جمع و جور رو نگه دارم برای ماه آینده.

امیدوارم همه چیز خوب پیش بره و زودتر ابرهای تیره و حوصله‌سربر زمستون رو تنها بذارم.

P.S :The hesitater suffers from unrealistic expectations of themselves

About me
من این‌جا سکوتم رو می‌نویسم.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان